ɢнoмαreѕнɢн

قمـــار عشـــق

من فرق دارم ...

-)تو جمع باید پیش من بشینی ...!

-)همکارمه ،همکلاسیمه ، دوست پسر دوستمه ، داداشیمه ،

رانندمه ، سگمه ، از اینا نداریم ، تو فقط منو میشناسی ...

-)تصادفی ببینم کسی مزاحمت شده جلو چشمات تیکه پارش

میکنم ، ولی رسیدیم خونه با توام کار دارم ...

-)نمیخواد وقتی قرار داریم خودتو واسم بزک بوزک کنی،موقعی

که انتخابت میکردم کور نبودم دیدم خوشگلی ...

-)مسئولیت مالی زندگی به عهده منه ، شما کارتو واسه تفریح خودت برو

پولشم ببر بریز تو جوب من پیگیری نمیکنم ...

-)گوشیت پسوورد داره ؟ هررررری به درد من نمیخوری ...

-)ما حریم شخصی نداریم ، من از همه چیت باخبرم ...

-)وقتی میگم با فلان دوستت نگرد بار دوم نمیشنوی ،

میری با همون دوستت منم فراموش میکنی ...

-)ساپورت بپوشی عین بند کفش گره ت میزنم بهم ...

-)دوستم خوشمزه بازی واست در اورد نمیخندی ...

-)سخته بامن بودن نه ؟ عوضش تو منطقه ی من آزادانه بچرخ

خوشحال باش زندگی کن هیچ کفتاری سمتت نمیاد ...

یه شیر پشتته ...

+نوشته شده در شنبه 13 تير 1394برچسب:,ساعت11:20توسط ʍɨֆֆ yekta | |

تو پارک بود با دوستاش ........

به اطراف نگا کرد ..........

نگاش از یه چیزی رد شد ...........

ولی سریع برگشت.........  

پسر بود با لبای صورتی.......

یه غریبه با رژ پاک شده...........

دست پسر بود رو کمر غریبه.......

دست غریبه بود رو شونه پسر.......

یه قدم رفت عقب با چشم پر شده از اشک........

هیشکی نفهمید.....

قدم دوم.......اشکاش ریخت......

قدم سوم......دوستاش می پرسن چیشده....

قدم چارم...... از جوب رد شد........

قدم پنجم....... صدای ماشین از پشت میومد.....

قدم ششم......نگاه پسر افتاد بش......

قدم هفتم ........دست پسر با تعجب از کمر غریبه افتاد.....

قدم هشتم......پسر دوید طرفش....

قدم نهم ..... صدای مواظب باش پسر.....

وقدم دهم .....بوف یه چیزی خورد بهش....

یه ملق رو هوا..... سره خورده به جدول ....

صدای جیغ دوستاش .....صدای غلط کردمای پسر.....

صدای امبولانس..... نور مهتابی.... صدای چرخ برانکارد....

التماس های پسر...صدای جیغ دستگاه ....

ملافه سفید....... چشای بسته ....

لباس مشکی مادر ....

وجود خالی دختر....

کمرشکسته پدر...

پشیمونی پسر ولی....

برنگشتن دختر.....

اینه که میگن حشریت ..... ریده به بشریت

+نوشته شده در دو شنبه 11 خرداد 1394برچسب:,ساعت14:52توسط ʍɨֆֆ yekta | |

 
 
وقتی یکیو دوست داری
 
اشکشو درنیار
 
با اشکاش از چشماش میوفتی... ازش فاصله نگیر
 
 اگه سرد شه دیگه درست نمیشه ... باهاش قهرنکن
 
 بی توبودن رو یاد میگیره ... تهدیدش نکن 
 
دعواش نکن
 
 میره پشته یکی دیگه قایم میشه
 
 اون ادم پناهش میشه ... اگه دوستش داری
 
همونجوری که هست دوستش داشته باش سعی نکن عوضش کنی
 
اگه دوستش داری اشتباهاتشو به روش نیار.ادم جایزوالخطاست...
 
اگه دوستش داری واسه کارایی که کردی 
 
سرش منت نزار.. اگه دوستش داری
 
هیچوقت بهش شک نکن 
 
تهمت نزن
 
بخاطر بی اعتمادی دلشو نشکن.. اگه دوستش داری
 
 تواوج بدیها وتلخیهاوسختیها
 
 از آغوشت بیرونش نکن
 
 بذاریاد بگیره دنیاش، زندگیش همون آغوشیه که توشه !
 
نذاربره جای دیگه یا توی تنهایی خودش از دست تو گریه کنه
 
جوری نشکنش که  خط بکشه به روزایی که باهم بودین
 
چون اون موقعس که دیگه  تو،توی قلبش جایی نداری...❤

+نوشته شده در دو شنبه 21 ارديبهشت 1394برچسب:,ساعت10:44توسط ʍɨֆֆ yekta | |


چرا فکر می کنی چون دختری
 
باید همیشه غمگین باشی؟ شکست خورده باشی؟!
 
عزیز من!
 
یاد بگیر که تو دختری!
 
...یاد بگیر تو کلاس بذاری! تو ناز کنی !
 
...اون خیلی بیجا می کنه تورو ناراحت کنه!
 
خیلی بیخود می کنه اشکتو دراره!
 
اصلا برا چی به یه موجود مذکر اجازه می دی شادی زندگیتو ازت بگیره؟!
 
این اسمش عشق نیست به خدا!
 
خودتو گول نزن!

 
کسی که عاشق توا،
 
هرگز نمی تونه غمتو ببینه!
 
چه برسه به اینکه خودش عامل غمت باشه!!
 
دختر باش!
 
دخترونه زندگی کن!
 
اما بدون غم رو به اشتباه توی فرهنگ دخترونه ی تو جا دادن!
 
عاشق شو، که زندگی کنی!
 
یک عمر، زندگی کنی!
 
اما حواست باشه،
 
با حسای الکی که این روزا به عشق تعبیر می شه،
 
به زندگیت کوچکترین خدشه ای وارد نکنی....
 
دختر باش، و افتخار کن که دختری!

+نوشته شده در پنج شنبه 10 ارديبهشت 1394برچسب:,ساعت12:25توسط ʍɨֆֆ yekta | |

 

گرگ عاشق آهویی شد

 

تمام دندان هایش را کشید که او را نخورد ،

 

آهوی اورفت. حالا او مانده و بره هایی که به اومیخندند ...


این است رسم زندگانی... ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺷﺒﻴﻪ ﺣﺮﻓﻬﺎﻳﺸﺎﻥ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ...


ﺳﺎﺩﻩ ﻟﻮﺡ ﻧﺒﺎﺵ!!


ﻫﻴﭽﻜﺲ، ﺩﻳگرﯼ ﺭﺍ، ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻴﺰﯼ ﻛﻪ ﻫﺴﺖ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ !


ﻋﻼﻗﻪ ﯼ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺑﻪ ﻫﻢ، ﺍﺯ ﻧﻴﺎﺯﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﻴﺸﻮﺩ،


ﻧﻴﺎﺯﻫﺎیی ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪﺭﻭﺯﯼ، ﺁﺩﻡ ﺩﻳﮕﺮﻱ، ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻬﺘﺮﯼ


ﺑﺮﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.

"حسین پناهی"

...

+نوشته شده در شنبه 22 فروردين 1394برچسب:,ساعت15:30توسط ʍɨֆֆ yekta | |

"" بـــــــه نظــــــر شمــــــا درد یعنی چــــــــی؟؟؟ ""

 

بـــــــــــه نظــــر من درد یعنی وسط خنــــــــده هات بزنی زیر گریـــــــه

 

درد یعنی اجــــــازه نداشته باشی کســــی رو دوست داشته باشــی

 

درد یعنی بدونی و سکـــــوت کنی

 

درد ینی دلــت پیش خــــدا نباشه

 

درد یعنــــــی...

 

منتـــظر نظـــــرای شما هم هســــــــــتم

 

+نوشته شده در پنج شنبه 13 فروردين 1394برچسب:,ساعت7:29توسط ʍɨֆֆ yekta | |

 

زخمـــــــــــــــــــام که خــــــــــــــــوب شــــــــــه ...

 

خیــــــــــــلی هــــــا رو زخمـــــــــــی میــــــــکنم ...

 

آهـــــــــــایـــــ فلانـیـــــ

 

اولیشـــــ توییـــــ

 

مواظبـــــ "خودتـــــــــــ" باشــــــ

+نوشته شده در چهار شنبه 20 اسفند 1393برچسب:,ساعت14:43توسط ʍɨֆֆ yekta | |

خخخخخخخ خندم میگیره

با التماس اومد... با ادعا رفت...

این خیلی زوره

جوابش با خدا...

من ادمی نیستم که بخاطر ادمای بی ارزش خم به ابرو بیارم ولی

بهم فهموند که باید با ادمای اطرافم چطوری رفتار کنم..

از گریه هام نمیترسم...

از خنده هام میترسم که معنیش گریه فردای اونه...

امید وارم هیچ وقت این طوری نشه...

+نوشته شده در دو شنبه 18 اسفند 1393برچسب:,ساعت10:24توسط ʍɨֆֆ yekta | |

  

 

 

دوستای گلم تازگیا خیلی از مسائل روفهمیدم...

 

فهمیدم دوس داشتن لیاقت میخواد نه رفاقت ...

 

فهمیدم عشق یعنی خریت محض ...

 

فهمیدم برای هرکی باید به اندازه ی

 

ارزشش،ارزش قائل شی نه بیشتر...

 

فهمیدم هرچیزی ازهرکسی  ممکنه...

 

فهمیدم عشق فقط تو فیلماوداستاناس...

 

فهمیدم باید نامرد باشی...

 

بالاخره فهمیدم عشق لیاقت میخواد

 

که خیلیا ندارن...

 

خیلی خوشحال شدم که خیلی چیزارو فهمیدم...

 

به سلامتی تنهایی که بهترین عشقه...

 

+نوشته شده در دو شنبه 6 بهمن 1393برچسب:,ساعت10:28توسط ʍɨֆֆ yekta | |

  

 بعضی وقتا یهو بهم میریزم

 

 بعضی وقتا یهو دیگه دوستش ندارم

 

به خودم میگم اصلاواسه چی دوسش دارم؟مگه کیه؟

 

مگه واسم چیکارکرده؟مگه چی داره که ازهمه بهترباشه...؟

 

بعد بخودم میخندم ولعنت میفرستم که اصلا واسه چی اینقد خودمو اذیت

 

کردم؟

 

یهو  یه چیزی یادم میاد ...

 

یه چیز خیلی کوچیک ...

 

یه خاطره ... یه حرف ... یه لبخند ... یه نگاه ... وبعدهمین ...

 

همین کافیه تا به

 

خودم بیام

 

ومطمئن بشم که نمیتونم فراموشش کنم ... حتی اگه بخاطرش بدترین بلاها 

 

 سرم بیاد ...

+نوشته شده در دو شنبه 6 بهمن 1393برچسب:,ساعت10:18توسط ʍɨֆֆ yekta | |

به تو نرسیدم، اما خیلی چیزارو یاد گرفتم...


یاد گرفتم به خاطر کسی که دوستش دارم باید دروغ بگم.

یاد گرفتم هیچکس ارزش شکوندن غرورم رو نداره.

یاد گرفتم توی زندگی برای اون که بفهمم چقدر دوستم داره هر روز به یه بهانه ای دلشو بشکونم.

یاد گرفتم گریه ی هیچکس رو باور نکنم.

یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم.

یاد گرفتم دم از عاشقی بزنم ولی عاشق نباشم

می خوام همین جا دلمو بشکونم خوردش کنم تا دیگه عاشق نشه.

تا دیگه کسی رو دوست نداشته باشه.

توی این زمونه کسی نباید احساس تورو بدونه وگرنه اون تورو می شکونه.

می خوام بشم همون آدم قبل کسی که از سنگ بود و دو رو برش دیواری از سکوت و بی تفاوتی...

می خوام تنها باشم لعنتی...

+نوشته شده در چهار شنبه 1 بهمن 1393برچسب:,ساعت15:14توسط ʍɨֆֆ yekta | |

+نوشته شده در سه شنبه 30 دی 1393برچسب:,ساعت10:11توسط ʍɨֆֆ yekta | |

توی این پست

 

یک جمله به عشقت بگو...

 

+نوشته شده در یک شنبه 28 دی 1393برچسب:,ساعت16:12توسط ʍɨֆֆ yekta | |

اجازه خدا ؟؟؟

میشه ورقمو بدم ؟؟؟

میدونم وقت امتحان تموم نشده...!

ولی خسته شدم ... خسته از آدمات ...

از اونایی که به دروغ بهم گفتن دوست دارم

و هنوز هم میگن تا دلم نشکنه ...

اما نمیدونن دل من خیلی وقته شیکسته ....

از اونایی که همیشه از خواسته هام گذشتم

تا به خواستشون برسن ...

اما حتی واسه یه بارم ازم نپرسیدن چی میخوای ....

 از اونایی که با گفته هاشون میگفتن بهم نیاز دارن ...

اما با کاراشون بهم ثابت میکردن که باید برم ...

از اونایی که میگفتن بهم تکیه کن اما پاش که میرسید ...

همچی پشت مو خالی میکردن که

از ته دل بی پشت و پناهی رو احساس میکردم...

دیگه مخم نمیکشه...تا پست بعدی...

+نوشته شده در سه شنبه 23 دی 1393برچسب:,ساعت10:31توسط ʍɨֆֆ yekta | |

آره...

روزی متوجه میشی که دیگه من نیستم و فقط بگی یادش بخیر...

دنبال یه سنگ صبور بگردی ...

ولی همه بایه جمله سرد "حوصلتو ندارم" ردت کنن ...بگی یادش بخیر...

دنبال یکی باشی که روزی صد دفه دورت بگرده...

 اما همه یکی رو داشته باشن که دورش بگردن و محل سگ هم بهت ندن...بگی یادش بخیر...

دنبال یکی باشی که اگه بگی بمیر برات بمیره ...

ولی حاضر باشن بمیری اما خم با اّبروشون نیارن...بگی یادش بخیر...

دنبال یکی باشی که مثه یه پروانه دور شمع،دورت بچرخه تا صب...

اما همچی قشنگ بچرخوننت دور سرشون که خودت حال کنی...بگی یادش بخیر...

دنبال یکی باشی که دلت پربود سرش داد بزنی، فوشش بدی...

اما ی جوابی بهت بدن که بری معنی شو از بابات بپرسی...بگی یادش بخیر...

دنبال یکی دیگه از اون روزای با من بودن باشی...

اما تا ابد هم بال و پر بزنی فقط راه حلش دیدنشون تو خوابت باشه....بگی یادش بخیر...

من نمیرم...کسی رو ترک نمیکنم...

اما...اگه برم...دیگه نه چیزی بهت میگم،نه توضیح میدم،نه سوالی میپرسم...

فقط وفقط سکوت میکنم و فاصله میگیرم...

مطمئن باش حسرتمو به دلت میذارم...

پس ... نزار برم...

نزار به روزی برسی که دنبالم بگردی و نباشم و بگی یادش بخیر...

 

 

 

+نوشته شده در دو شنبه 22 دی 1393برچسب:,ساعت14:9توسط ʍɨֆֆ yekta | |


 

یکــــــــــ بار که تنــــــــــها بمونی

یکــــــــــ بار که بشکنـــه این  دل لعنتیتــــــ

غرورتــــــــــ

اعتمادتــــــــــ

همین یکــــــــــ بار کافیهـــــــ

تا یکــــــــــ عمـــر

از پشتــــــــــ نگاهـــی ترک خورده به آدمــا نیگا کنیـــ ...!

همین یكــــــــــ بار كافیهـــــ

تا دیگه هیــچ نگاهــــــــــی دلتــــــــــ و نلرزونهــــ ...

+نوشته شده در یک شنبه 21 دی 1393برچسب:,ساعت18:5توسط ʍɨֆֆ yekta | |

جهنم من جـــــاییه که کســــی حرفامو نفهمه...

دارم تو این جهنم میــسوزم...

اما حتـــی یه بار لب باز نکــردم به سخــن گفتــن تا کسی

برای یک بار هم که شــده از غمم خبــردار نشه...

من لب هامو به هم عادت دادم تا ســکوت کردن برام سخت نباشه...

ســـکوت رو میــزارم روی بقیه نعمت هایی که خدا بهم داد...

هیــچ گله ای هم ندارم...

چون دلم گرمه که بالای سرم یکــــی هست

که زود تر از خودم ته قلبمو میخونه...

خدایا بازم تشکر....

 

+نوشته شده در یک شنبه 21 دی 1393برچسب:,ساعت10:26توسط ʍɨֆֆ yekta | |

من خودمم... شبیه کسی نیستم...

اگر میخواهی مثل بقیه باشم بقیه هستن...

یه ادم ارومم...

خیلی احساساتی...

مغرورم ولی میدونم غرور زیاد خوب نیست...

دل به کسی نمی بندم...اگه بستم تا تهش هستم...

تو زندگیم تعادل رو کلید همه چیز میدونم...

کسی رو که دوس داشته باشم خیلی راحت بهش میگم...

حاضرم پرپر تک پری باشم تا دم پر هرخری :)

فازم غمگین و سنگین...

اما به هرکی میرسم میخندم تا برای یه لحظه هم شده غصه هاشو فراموش کنه....

تجربه بهم ثابت کرده ادم تا بد نشه نمیفهمن چقد خوب بوده...

هیچوقت ناز نکردم...همیشه ناز کشیدم...

رابطم با خانوادم خوب نیست...کلبه تنهایی من اتاقمه...

ظلم رو دوس ندارم و همیشه طرف حقم...حتی اگه دشمنم باشه...

من عاشق نمیشم نمیشم نمیشم ...حتی عزیز ترین کّسّم...

وفادارم...تنهایی حق کسیه که خیانت میکنه اما نصیب کسی میشه که وفاداره...

هر چی صبور تر شدم دنیا پر روتر شد...

من حتی یه دستی هم نزدم ... اما دودستی خوردم...

به هرکی تو زندگیم زیاد اهمیت دادم اهمیتمو تو زندگیش از دست دادم...

به تنهاییم افتخار میکنم...چون تحمل تنهایی بهتر از گدایی محبته...

تا الان هرچی خوب بودم بیشتر ضربه خوردم...

از ادم های عاطفی میترسم...

هیچوقت به دروغ نگفتم از دروغ بدم میاد...

ظلم نکردم در حق کسی...اما ظلم شد درحقم...

قرار نیس هرکی بهم بدی کرد منم تلافی کنم..

چون از کینه و انتقام متنفرم...

از هیچکس بدم نمیاد ولی میدونم خیلیا ازم بدشون میاد...

ازم بدت میاد؟دلیلش رو پر رنگ با یه ماژیک رو یه دیوار بنویس بعد اینقد سرتو بزن به همون دیواره تا جونت دربیاد اصلا مهم نیست...

خلاصه...گفتم تا بدونین:

ــــ با هر منطقی حساب کنید ــــــــــــــــــــــــــ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خسته ام ــــــــــــــ

 

+نوشته شده در یک شنبه 21 دی 1388برچسب:,ساعت9:36توسط ʍɨֆֆ yekta | |

خدایا . . .
سیب که شیرین است
سهل!
تو بگو، زهر!
هرچه که باشد . . .
بیار،با تمامـ وجود ﻣﮯ بلعمـ . . .
تو فقط مرا از این دنیا بنداز بیرون . . .!

+نوشته شده در شنبه 20 دی 1393برچسب:,ساعت18:27توسط ʍɨֆֆ yekta | |